ریاضیات و شعر
پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ب.ظ
ادبیات پارسی سرشار از زیبایی است و اگر از دید ریاضیات به آن بنگریم، زیباییهای آن دوچندان میشود. در این پست میخواهیم چند نمونه از این زیباییها را بیان کنیم.
1. تقارن
هر مصراع بیت زیر را که از آخر بخوانید، خودش میشود.
دو نمونهی دیگر:
و یک نمونهی عالی در شعر زیر که اگر شعر را از انتها به ابتدا (با چشمپوشی از چند مورد خاص) بخوانیم خودش میشود.
2. تناظر یک به یک
3. ماتریسهای متقارن
4. پارادوکس
1. تقارن
هر مصراع بیت زیر را که از آخر بخوانید، خودش میشود.
شـکـر بـترازوی وزارت برکــش |
شو همره بلبل بلب هر مهوش |
دو نمونهی دیگر:
ز نطنز آمد رخت خرد ما ز نطنز |
ز نطنزم ز نطنزم ز نطنزم ز نطنز |
تن ما خــاک باب کـــاخ اَمنـت |
براه (به راه) مأمنت نمّام هارب |
و یک نمونهی عالی در شعر زیر که اگر شعر را از انتها به ابتدا (با چشمپوشی از چند مورد خاص) بخوانیم خودش میشود.
آرام برای حور دارم یارا | زین شوخ مراد ما دمی مرگ روا | |
امشب می و کنجی همه شب همره | خوش ناز منی بلا مجو مرگ مرا | |
آیم بر حرب زور ای مه ناخوش | شو خانه میا روز بر حرب میا | |
آرم کَرم و جمال بینم زان شوخ | هر مه بشهم هیچ نگویم بشما | |
آور که می مدام دارم خوش نیز | آرای مراد روح یا رب ما را |
2. تناظر یک به یک
به روز نبرد آن یل ارجمند | به شمشیر و خنجر به گرز و کمند | |
برید و درید و شکست و ببست | یلان را سر و سینه و پا و دست |
افروختن و سوختن و جامه دریدن | ||
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت |
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت |
بادت اندر شهریاری بر قرار و بر دوام |
|
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش |
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام |
3. ماتریسهای متقارن
از چهرهی |
افروخته | گل را |
مشکن |
افــروخته |
رخ مرو | تو دگر | به چمن |
گل را | تو دگر |
مکن خجل |
ای مه من |
مشکن | به چمن |
ای مه من | قدر سخن |
ز فراقتِ |
آن دلبر | من دائم | بیمارم |
آن دلبر |
کز عشقش |
با دردم | بیدارم |
من دائم | با دردم |
بیمونس |
بی یارم |
بیمارم | بیدارم |
بی یارم | غمخوارم |
به جانت |
نگارا |
که داری |
وفا |
نگارا |
وفا کن |
به دل | بی جفا |
که داری | به دل |
دوستی |
مر مرا |
وفا | بی جفا |
مر مرا |
خوش ترا |
4. پارادوکس
جامهاش شولای عریانی است!
اگر گویا و پیدایی یکی خاموش پنهان شو/ خوشا خاموش گویا و خوشا پیدای پنهانی
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است
این قصه عجب شنو از بخت واژگون/ ما را بکشت یار به انفاس عیسوی!
این قصه عجب شنو از بخت واژگون/ ما را بکشت یار به انفاس عیسوی!
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت/ با من راه نشین باده مستانه زدند!
۹۵/۰۳/۱۳