سرقت مجاز
نوشتهی حاضر برگرفته از صفحهی 28 خبرنامهی انجمن ریاضی ایران (شمارهی پیاپی 128 و 129) است که در آن، دکتر فریبرز آذرپناه با زبان طنز، نگارش مقالات پولی را نقد کرده است.
یاد اون وقتها بخیر، هر روز صبح مادربزرگم دستی به سرم میکشید و میگفت: ننه جون پاشو لنگه ظهره. من هم با کمی این ور و اون ور شدن بالاخره پا میشدم و اون وقت مادر بزرگم یه تومن میذاشت کف دستم و یه لیست بلندبالا برام ردیف میکرد. با همون یه تومن میرفتم سر کوچه، با دو سه کیلو سیبزمینی و پیاز و گوجه، نیم کیلو گوشت، یه سیر پنیر و شش تا نون برمیگشتم خونه. یادش به خیر. ولی حالا نمیشه، چون توی همهی مغازهها دوربین کار گذاشتن! خلاصه ما همین جوری بزرگ شدیم! مدرسه رفتیم، بعدش هم دانشگاه و بالاخره سری توی سرها پیدا کردیم و شدیم هیئت علمی.
ولی میدونید که آدمیزاده، ترک عادت مرض میاره، گرچه خودِ عادت هم مرضه. از شما چه پنهون از دوربینها پنهون باشه، قسمت اول حرفامو از یک جایی توی اینترنت کِش رفتم! آخه برا چیزی که میخوام بگم لازمه. گفتم که ترک عادت مرضه. توی این دوره زمونه که ماهواره، اینترنت و دوربینهای مخفی آدمو میپاد، زندگی خیلی سخت شده. دیگه داشتیم از زندگی سیر میشدیم که بالاخره راه مُدرنشو پیدا کردیم، مقصودم دکونهای مدرنه بیدوربینه. گرچه توی این دکونها جنسی وجود نداره ولی راس کار ماس. باس جنستو از بیرون تهیه کنی یا از جایی کِش بری، یه پولی هم بذاری روش، بدی یکی از این دکونا. بعد از مدتی یه مقاله شسته رفته توی یه مجله که شایدم ISI باشه برات چاپ میکنه. حتی اگر نتونی جنسو جور کنی خودشون برات جور میکنن، ولی نرخش بیشتره. اون زمان که ما بچه بودیم جنسمونو با ترس و لرز جور میکردیم، ولی حالا چقدر راحت جور میشه، آخه کلی زحمت کشیدیم، درس خوندیم، سوای اون، باهات همکاری هم میکنن.
بگذریم دکوندار پولشو میگیره میره ردِ کارش، ما هم به نون و نوایی میرسیم. پولی که دادیم از پژوهانهمون ور میداریم، حقالتألیف مقاله رو هم از دانشگاه میگیریم، امتیاز مقاله هم که ای وَل، تازه امتیازش برای پژوهانهی سال بعد هم به حساب میاد و ممکنه جایزهای هم بابتش بگیریم. دانشگاه هم که رنکینگش میره بالا و میتونه از دولت بودجهی بیشتری بگیره، دولت هم اساساً هدفش همینه که پُز تعداد مقالههای چاپ شده در دورهی خودشو بده و آمارشو ببره بالا. میبینید که اینطوری همه سعادتمند میشن! قدیما هم همینطور بود، من و مادربزرگ هر دو سود میبردیم! ولی اون زمان با این که کوچیک بودیم میدونسیم کی ضرر میکنه، اما حالا با این که بزرگ شدیم نمیدونیم کی ضرر میکنه!
عجالتاً بیخیال. بذارین به درجهی استادی که رسیدیم، در مورد این یکی هم، فکری میکنیم. فعلاً عزت زیاد.