مرور برخی از مفاهیم جبرخطی عددی
مطالب این پست میتواند برای یادآوری برخی مفاهیم جبرخطی عددی مفید واقع شود.
تعریف 1. یک میدان، مجموعهای است مانند $\mathbb{F}$ همراه با دو عمل \[+,\,\cdot :\mathbb{F}\times \mathbb{F}\to \mathbb{F}\] که در شرایط زیر صدق میکنند:
الف) برای هر$x,y,z\in \,\mathbb{F}$ ، $x+(y+z)=(x+y)+z$ (خاصیت شرکتپذیری جمع)؛
ب) عضو یکتای $0\in \,\mathbb{F}$ وجود دارد بهطوریکه برای هر $x\in \,\mathbb{F}$، \[x+0=0+x=x\] (عضو خنثی جمع)؛
ج) برای هر$x\in \,\mathbb{F}$ ، عضو یکتای $-x\in \,\mathbb{F}$ وجود دارد به طوریکه برای هر $x\in \,\mathbb{F}$، $x+(-x)=0$ (عضو قرینه نسبت به جمع)؛
د) برای هر$x,y\in \,\mathbb{F}$ ، $x+y=y+x$ (خاصیت جابجایی جمع)؛
هـ) برای هر $x,y\in \,\mathbb{F}$، $x\cdot y=y\cdot x$ (خاصیت جابجایی ضرب)؛
و) برای هر$x,y,z\in \,\mathbb{F}$ ، $x\cdot (y\cdot \,z)=(x\cdot y)\cdot z$ (خاصیت شرکتپذیری ضرب)؛
ز) عضو یکتای $1\in \,\mathbb{F}$ وجود دارد بهطوریکه برای هر$x\in \,\mathbb{F}$ ،$1\cdot x=x$ (عضو خنثی ضرب)؛
ح) برای هر عضو ناصفر $x\in \,\mathbb{F}$، عضو یکتای ${{x}^{-1}}\,\in \,\mathbb{F}$ وجود دارد بهطوریکه $x\cdot {{x}^{-1}}=1$ (عضو وارون ضرب)؛
ط) برای هر $x,y,z\in \,\mathbb{F}$ ،$x\cdot (y+z)=x\cdot y+x\cdot z$ (خاصیت توزیعپذیری ضرب نسبت به جمع).
اعضای یک میدان، معمولاً اسکالر نامیده میشوند.
در تعریف فوق، ویژگیهای (الف)، (ب) و (ج) بیان میکنند که $(\mathbb{F},+)$ یک گروه است و درصورتیکه شرط (د) نیز برقرار باشد، $(\mathbb{F},+)$ یک گروه آبلی است. ویژگیهای (هـ)، (و)، (ز) و (ح) بیان میکنند که $(\mathbb{F}-\left\{ 0 \right\},\cdot )$ نیز یک گروه آبلی است.
تعریف 2. یک فضای برداری روی میدان $\mathbb{F}$، مجموعهای است مانند $V$ به ترتیب همراه با دو عمل جمع و ضرب \[+:V\times V\to V\] و \[\cdot :\mathbb{F}\times V\to V\]بهطوریکه:
الف) $(V,+)$ یک گروه آبلی است؛
ب) برای هر دو اسکالر$\alpha ,\beta \in \,\mathbb{F}$ و هر بردار$v\in \,V$ ،$(\alpha \cdot \beta )\cdot v=\alpha \cdot (\beta \cdot v)$ ؛
ج) برای هر دو اسکالر $\alpha ,\beta \in \,\mathbb{F}$ و هر بردار $v\in \,V$،$(\alpha +\beta )\cdot v=\alpha \cdot v+\beta \cdot v$ ؛
د) برای هر اسکالر$\alpha \in \,\mathbb{F}$ و هر دو بردار$v,w\in \,V$ ، $\alpha \cdot (v+w)=\alpha \cdot v+\alpha \cdot w$؛
هـ) برای هر بردار $v\in \,V$ ،$1\cdot v=v$ (در اینجا $1\in \,\mathbb{F}$).
یک فضای برداری معمولاً بهصورت\((V,\mathbb{F})\) یا فقط $V$ نشان داده میشود. اعضای یک فضای برداری، بردار نامیده میشوند.
تعریف 3. فرض کنید \((V,\mathbb{F})\) یک فضای برداری باشد و \(\varnothing \ne \,W\,\subseteq \,V\). در اینصورت \((W,\mathbb{F})\) را یک زیرفضای \((V,\mathbb{F})\) گوییم، هرگاه برای هر اسکالر $\alpha \in \mathbb{F}$ و دو بردار ${{w}_{1}},{{w}_{2}}\,\in \,W$، داشته باشیم$\alpha \cdot {{w}_{1}}+{{w}_{2}}\in W$ . زیرفضای $W$ از $V$ را با $W\le V$ نشان میدهیم.
تعریف 4. فرض کنید $S$ یک مجموعه از $m$ بردار در فضای برداری $V$ باشد. در اینصورت گوییم $S$ یک مجموعهی وابستهی خطی از بردارها است، اگر $k(\le m\,)$ عضو متمایز \({{v}_{1}},\,\,{{v}_{2}},\,\,...,\,\,{{v}_{k}}\) در $S$ و $k$ اسکالر \({{\alpha }_{1}},\,\,{{\alpha }_{2}},\,\,...,\,\,{{\alpha }_{k}}\) که همگی صفر نیستند، وجود داشته باشد بهطوریکه:
${{\alpha }_{1}}{{v}_{1}}+{{\alpha }_{2}}{{v}_{2}}+...+{{\alpha }_{k}}{{v}_{k}}=0.$
همچنین گوییم $S$ یک مجموعهی مستقل خطی از بردارها است، اگر برای هر دستهی $k(\le m\,)$ تایی از بردارهای متمایز \[{{v}_{1}},\,\,{{v}_{2}},\,\,...,\,\,{{v}_{k}}\] در $S$ و $k$ اسکالر \[{{\alpha }_{1}},\,\,{{\alpha }_{2}},\,\,...,\,\,{{\alpha }_{k}}\] که
${{\alpha }_{1}}{{v}_{1}}+{{\alpha }_{2}}{{v}_{2}}+...+{{\alpha }_{k}}{{v}_{k}}=0,$
داشته باشیم ${{\alpha }_{1}}={{\alpha }_{2}}=...={{\alpha }_{k}}=0$.
تعریف 5. فرض کنید \((V,\mathbb{F})\) یک فضای برداری و \(S\,=\left\{ {{v}_{1}},\,\,{{v}_{2}},\,\,...,\,\,{{v}_{k}} \right\}\) که ${{v}_{i}}\in V$ برای \(i\,=1,\,2,\,\,...,\,k\). در اینصورت زیرفضای شامل تمام ترکیبات خطی اعضای S را زیرفضای تولیدشده توسط S نامیده و با \(Span(S)\) نشان میدهیم.
بهعبارت دیگر:
\[Span(S)=\left\{ v|v={{\alpha }_{1}}{{v}_{1}}+{{\alpha }_{2}}{{v}_{2}}+...+{{\alpha }_{k}}{{v}_{k}};\,\,{{\alpha }_{i}}\in \mathbb{F},\,\,{{v}_{i}}\in S \right\}.\]
قرارداد میکنیم که $Span(\varnothing )=\left\{ 0 \right\}$ .
تعریف 6. یک مجموعه از بردارها مانند $S$ را یک پایه برای فضای برداری $V$ گوییم، هرگاه:
الف) $S$، مستقل خطی باشد؛
ب)\(Span(S)=\,V\) .
تعریف 7. اگر پایهی $S$ برای فضای برداری $V$ دارای $n$ عضو باشد، گوییم $V$ فضایی با بعد $n$ است و مینویسیم $\dim(V)=n$ . درصورتیکه $\dim(V)<\infty $ ، فضا را با بعد متناهی و در غیر اینصورت فضا را با بعد نامتناهی گوییم.
تعریف 8. یک نرم برداری روی فضای \(V\)، تابعی است چون\(\left\| \,\cdot \, \right\|\,:{V}\,\to \mathbb{R}\)، بهطوریکه در شرایط زیر صدق کند:
الف) برای هر بردار $x\in {{\mathbb{R}}^{n}}$ ،$\left\| x \right\|\ge 0$ ؛
ب)$\left\| x \right\|=0$ اگر و تنها اگر $x=0$؛
ج) برای هر اسکالر $\alpha \in \mathbb{R}$ و بردار $x\in {{\mathbb{R}}^{n}}$، $\left\| \alpha x \right\|=\left| \alpha \right|\left\| x \right\|$؛
د) برای هر دو بردار $x,y\in {{\mathbb{R}}^{n}}$،$\left\| x+y \right\|\le \left\| x \right\|+\left\| y \right\|$ . (نامساوی مثلث).
تعریف 9. برای هر بردار $x\in {{\mathbb{R}}^{n}}$ و هر $p\in \mathbb{N}$، نرم $p$ بهصورت زیر تعریف میشود:
\[{{\left\| x \right\|}_{p}}={{\left( \sum\limits_{i=1}^{n}{{{\left| {{x}_{i}} \right|}^{p}}} \right)}^{\frac{1}{p}}};\]
بهازای $p=2$، نرم فوق را نرم اقلیدسی گویند.
تعریف 10. نرم بینهایت یا نرم بیشینه را بهصورت زیر تعریف میکنیم:
\[{{\left\| x \right\|}_{\infty }}\,=\underset{i}{\mathop{\max }}\,\,\left| {{x}_{i}} \right|.\]
تعریف 11. یک ضرب داخلی روی فضای برداری \({{\mathbb{R}}^{n}}\)، تابعی است که بهازای هر زوج از بردارهای \(x,y\in {{\mathbb{R}}^{n}}\)، یک اسکالر حقیقی مانند $\left\langle x,y \right\rangle $ را نسبت دهد و در شرایط زیر صدق کند:
الف) $\left\langle x,x \right\rangle $ حقیقی باشد و $\left\langle x,x \right\rangle \ge 0$؛
ب) $\left\langle x,x \right\rangle =0$ اگر و تنها اگر $x=0$ ؛
ج) برای هر اسکالر $\alpha \in \mathbb{R}$،$\left\langle x,\alpha y \right\rangle =\alpha \left\langle x,y \right\rangle $ ؛
د) برای هر سه بردار $x,y,z\in {{\mathbb{R}}^{n}}$، $\left\langle x,y+z \right\rangle \le \left\langle x,y \right\rangle +\left\langle x,z \right\rangle $ (نامساوی مثلث)؛
هـ)$\left\langle y,x \right\rangle =\left\langle x,y \right\rangle $ .
تعریف 12. به تابع $\left\langle x,y \right\rangle ={{x}^{T}}y$ ، ضرب داخلی استاندارد در ${{\mathbb{R}}^{n}}$ گویند.
قضیه 1. (نامساوی کوشی-شوارتز) در فضای ${{\mathbb{R}}^{n}}$ با تعریف ضرب داخلی $\left\| \,\cdot \, \right\|=\sqrt{\left\langle \,\cdot \,\,,\,\,\cdot \, \right\rangle }$، برای هر دو بردار $x,y\in {{\mathbb{R}}^{n}}$ داریم:
$\left| \left\langle x,y \right\rangle\right|\le \left\| x \right\|\left\| y \right\|.$
تعریف 13. دو بردار $x,y\in {{\mathbb{R}}^{n}}$ را متعامد گوییم، هرگاه $\left\langle x,y \right\rangle =0$.
تعریف 14. مجموعهی $\left\{ {{u}_{1}},\,\,{{u}_{2}}\,,\,\,...,\,\,{{u}_{n}} \right\}$ را یکامتعامد گوییم، هرگاه برای هر \(i\,=1,\,2,\,\,...,\,n\)،
\[\left\langle {{u}_{i}},{{u}_{j}} \right\rangle =\left\{ \begin{matrix} 1, & i=j \\ 0, & i\ne j \\\end{matrix} \right.\]
قضیه 2. هر مجموعه از بردارهای یکامتعامد، مستقل خطیاند؛ بهعلاوه هر مجموعه از بردارهای یکامتعامد از فضای ${{\mathbb{R}}^{n}}$ شامل $n$ بردار، یک پایهی یکامتعامد برای ${{\mathbb{R}}^{n}}$ تشکیل میدهند.
فرض کنید $B=\left\{ {{v}_{1}},\,\,{{v}_{2}}\,,\,\,...,\,\,{{v}_{m}} \right\}$ یک پایه برای یک زیرفضای $m$بعدی ${{\mathbb{R}}^{n}}$ باشد. با استفاده از الگوریتم زیر میتوان یک پایهی یکامتعامد ساخت.
الگوریتم 1. (فرایند متعامدسازی گرام-اشمیت)
1. قرار دهید ${{u}_{1}}=\frac{{{v}_{1}}}{\left\| {{v}_{1}} \right\|}$؛
2. برای \(k=2,\,\,\ldots ,\,\,m\)، دستورات زیر را انجام دهید:
1.2. قرار دهید ${{w}_{k}}\,={{x}_{k}}-\sum\nolimits_{i=1}^{k-1}{\left\langle {{u}_{i}},{{x}_{k}} \right\rangle }\,{{u}_{i}}$؛
2.2. قرار دهید ${{u}_{k}}=\frac{{{w}_{k}}}{\left\| {{w}_{k}} \right\|}$؛
3. پایان.
تعریف 15. مجموعهی تمام ماتریسهای $m\times n$ حقیقی را با ${{\mathbb{R}}^{m\times n}}$ نشان میدهیم.
تعریف 16. به تعداد سطرها یا ستونهای مستقل خطی $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$، رتبهی ماتریس $A$ گوییم و با $Rank(A)$ نشان میدهیم.
قضیه 3. رتبهی ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$ برابر با بعد بزرگترین زیرماتریس مربعی A با دترمینان ناصفر است.
تعریف 17. فرض کنید $A=({{a}_{ij}})\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$ . ترانهادهی ماتریس A که با \({{A}^{T}}\) نشان میدهیم، ماتریسی است متعلق به \({{\mathbb{R}}^{n\times m}}\) که ستون $i$ ام آن، سطر $i$ ام ماتریس A است؛ بهعبارت دیگر:
${{({{A}^{T}})}_{ij}}={{a}_{ji}}.$
تعریف 18. ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ را
الف) قطری گوییم، هرگاه${{a}_{ij}}\,=0$ بهازای هر$i\ne j$ . یک ماتریس قطری را معمولاً با$\textrm{diag}_{n}({{a}_{11}},\,\,{{a}_{22}},\,\,...,\,\,{{a}_{nn}})$ نشان میدهیم؛
ب) همانی گوییم، هرگاه $A=\textrm{diag}_{n}(1,1,...,1)$ . یک ماتریس همانی معمولاً با $I$ یا ${{I}_{n}}$ نشان میدهیم؛
ج) بالامثلثی گوییم، هرگاه ${{a}_{ij}}\,=0$ بهازای هر $i>j$؛
د) پایینمثلثی گوییم، هرگاه ${{a}_{ij}}\,=0$ بهازای هر $i<j$؛
هـ) متقارن گوییم، هرگاه ${{A}^{T}}\,=A$ و پادمتقارن گوییم، هرگاه ${{A}^{T}}\,=-A$؛
و) متعامد گوییم، هرگاه $A{{A}^{T}}\,={{A}^{T}}A=I$.
تعریف 19. دترمینان ماتریس $A=({{a}_{ij}})\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$، بهصورت زیر تعریف میشود:$$\det (A)=\left\{\begin{matrix} {{a}_{11}}, & n=1,\\\sum\nolimits_{j=1}^{n}{{{(-1)}^{i+j}}{{a}_{ij}}\,{{\Delta }_{ij}},} & n>1. \\\end{matrix} \right.$$
که در آن \({{\Delta }_{ij}}\)، دترمینان ماتریسی است که از حذف سطر $i$ ام و ستون $j$ ام ماتریس $A$ بهدست میآید. رابطهی فوق به بسط لاپلاس معروف است.
لم 1. اگر $A$ ماتریسی متعامد باشد، آنگاه $\det (A)=\pm 1$ .
تعریف 20. ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ را وارونپذیر گوییم، هرگاه ماتریسی مانند $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ موجود باشد بهطوریکه $AB=BA=I$ وارون A را با ${{A}^{-1}}$ نشان میدهیم.
شرط لازم و کافی برای وارونپذیری $A$ آن است که \(det(A)\ne 0\). اگر $A$ وارونپذیر باشد، آنگاه ${{A}^{-1}}\,=\frac{adj(A)}{\det (A)}$؛ که در آن $adj(A)$، ترانهادهی ماتریس همسازهها است . در ماتریس همسازهها درایهی \((i,j)\) ام، دترمینان ماتریسی است که از حذف سطر $i$ ام و ستون $j$ ام ماتریس $A$ بهدست میآید.
قضیه 4. فرض کنید$A,B\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ ، ماتریسهایی وارونپذیر باشند. در اینصورت:
الف) $\det ({{A}^{-1}})=\frac{1}{\det (A)}$؛
ب) ${{A}^{-1}}$نیز وارونپذیر است و ${{({{A}^{-1}})}^{-1}}=A$ ؛
ج) AB نیز وارونپذیر است و ${{(AB)}^{-1}}={{B}^{-1}}{{A}^{-1}}$؛
د) ${{A}^{T}}$ نیز وارونپذیر است و ${{({{A}^{T}})}^{-1}}={{({{A}^{-1}})}^{T}}$؛
هـ) اگر $A$ یک ماتریس بالا (پایین) مثلثی باشد، ${{A}^{-1}}$ نیز یک ماتریس بالا (پایین) مثلثی است.
تعریف 21. ماتریس$P=({{p}_{ij}})\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ را یک ماتریس جایگشت گوییم، هرگاه از جابجایی سطرها یا ستونهای ماتریس همانی پدید آمده باشد.
قضیه 5. هر ماتریس جایگشت متعامد است و${{P}^{-1}}\,={{P}^{T}}$ .
تعریف 22. فرض کنید $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$. گوییم $\lambda $ یک مقدار ویژهی متناظر با بردار ویژهی $x\ne 0$ برای ماتریس $A$ است، هرگاه \[Ax=\lambda x\] $(\lambda ,x)$ را یک زوج ویژهی $A$ گوییم.
تعریف 23. به بزرگترین مقدار ویژهی ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ از نظر قدرمطلق، شعاع طیفی $A$ گوییم و آن را با $\rho (A)$ نشان میدهیم. بهعبارت دیگر:
\[\rho (A)\,=\left\{ \left. \max \left| \lambda \right|\, \right|\,\exists \,x\ne 0,\,\,Ax=\lambda x \right\}.\]
لم 2. اگر $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ یک ماتریس متقارن باشد،${{\left\| A \right\|}_{2}}=\rho (A)$ .
قضیه 6. ماتریس $A\,\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ را در نظر بگیرید. در اینصورت:
الف) اگر $A$ یک ماتریس قطری، پایینمثلثی یا بالامثلثی باشد، مقادیر ویژهی $A$، درایههای روی قطر اصلی آن هستند؛
ب) ماتریسهای $A$ و ${{A}^{T}}$، مقادیر ویژهی یکسانی دارند؛
ج) اگر $A$ متقارن باشد، مقادیر ویژهی آن حقیقیاند؛
د) اگر $\lambda $ یک مقدار ویژهی ماتریس $A$ باشد، $\mu -\lambda $ یک مقدار ویژهی ماتریس $\mu I-A$ است.
تعریف 24. ماتریس متقارن $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ را معین مثبت گویند، هرگاه:
$\forall \,0\ne x\in {{\mathbb{R}}^{n}}\,:\,\,\,\,\,\,{{x}^{T}}Ax> 0;$
چنانچه به ازای هر $x\in {\mathbb{R}}^{n}$ داشته باشیم ${{x}^{T}}Ax\ge 0$، آنگاه $A$ نیمه معین مثبت نامیده میشود.
قضیه 7. فرض کنید $\,A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$یک ماتریس متقارن باشد. $A$ (نیمه) معین مثبت است، اگر و تنها اگر تمام مقادیر ویژهی آن (نامنفی) مثبت باشد.
قضیه 8. اگر $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ ماتریسی معین مثبت باشد، آنگاه:
الف) دترمینان $A$ مثبت است؛
ب) \({{A}^{-1}}\) موجود و معین مثبت است؛
ج) درایههای روی قطر اصلی $A$، مثبتاند.
تعریف 25. فرض کنید$A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ یک ماتریس نامنفرد باشد. تجزیهی ماتریس $A$ بهصورت \(A=LU\) که L یک ماتریس پایینمثلثی با درایههای قطری یک و $U$ یک ماتریس بالامثلثی با درایههای قطری ناصفر است را تجزیهی $LU$ی ماتریس $A$ گوییم.
قضیه 9. هر یک از گزارههای زیر معادل است با اینکه ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$، نامنفرد و دارای تجزیهی $LU$ است.
الف) هیچ درایهی محوری صفر در طول فرآیند تجزیهی $LU$ با استفاده از عمل سطری مقدماتیِ افزودن مضربی از یک سطر به سطر دیگر ظاهر نشود؛
ب) تمام زیرماتریسهای اصلی پیشرو $A$، نامنفرد باشند.
در صورتیکه باتوجه به قسمت (الف) قضیهی قبل، درایهی محوری صفر ظاهر شود، دیگر تجزیهی $LU$ ماتریس $A$ موجود نیست؛ اما ماتریس جایگشتیای چون $P$ موجود است که $PA$ بهصورت $PA=LU$ قابل تجزیه است.
قضیه 10. اگر $A$ معکوسپذیر باشد، ماتریس جایگشتیای چون $P$ موجود است که $PA$ قابل تجزیه بهصورت $PA=LU$ است.
قضیه 11. فرض کنید $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ یک ماتریس متقارن باشد که تجزیهی $LU$ ی آن بهصورت\[A\,=LU\]است؛ در اینصورت $A$ را میتوان بهصورت$A=LD{{L}^{T}}$ تجزیه کرد که $L$ یک ماتریس پایینمثلثی با درایههای قطری یک و $D$ یک ماتریس قطری است. درصورتیکه تجزیهی $LU$ ی $A$ موجود نباشد، ماتریس جایگشتیای چون $P$ موجود است که $PA{{P}^{T}}$ بهصورت $PA{{P}^{T}}=LD{{L}^{T}}$ قابل تجزیه است.
قضیه 12. ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ را میتوان بهصورت منحصر بهفرد$\,A=L{{L}^{T}}$ تجزیه کرد، اگر و تنها اگر A ماتریسی معین مثبت باشد. در اینجا$L=({{l}_{ij}})\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ ، یک ماتریس پایینمثلثی است که ${{l}_{ii}}>0$، \(i\,=1,\,2,\,\,...,\,n\). این تجزیه را تجزیهی چولسکی گوییم.
تعریف 26. فرض کنید $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$ یک ماتریس متقارن باشد. تجزیهی ماتریس $A$ بهصورت$\,A=Q\Lambda {{Q}^{T}}$که در آن \[\Lambda =dia{{g}_{n}}({{\lambda }_{1}},\,\,{{\lambda }_{2}},\,\,...\,\,,\,\,{{\lambda }_{n}})\] و \[{{\lambda }_{1}},\,\,{{\lambda }_{2}},\,\,...\,\,,{{\lambda }_{n}}\] مقادیر ویژهی $A$ و ماتریس $Q$ متعامد است را تجزیهی طیفی ماتریس $A$ گوییم.
تعریف 27. یک نرم ماتریسی روی فضای \({{\mathbb{R}}^{m\times n}}\)، تابع \(\left\| \,\cdot \, \right\|\,:{{\mathbb{R}}^{m\times n}}\,\to \mathbb{R}\) ، است بهطوریکه در شرایط زیر صدق کند:
الف) برای هر ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$ ،$\left\| A \right\|\ge 0$ ؛
ب) $\left\| A \right\|=0$ اگر و تنها اگر $A={{O}_{m\times n}}$ (${{O}_{m\times n}}$، ماتریسی متعلق به \({{\mathbb{R}}^{m\times n}}\) با درایههای صفر است)؛
ج) برای هر اسکالر $\alpha \in \mathbb{R}$ و هر ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$،$\left\| \alpha A \right\|=\left| \alpha \right|\left\| A \right\|$ ؛
د) برای هر دو ماتریس $A,B\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$، $\left\| A+B \right\|\le \left\| A \right\|+\left\| B \right\|$ (نامساوی مثلث).
تعریف 28. (نرم طبیعی ماتریس) فرض کنید\(\left\| \,\cdot \, \right\|\) یک نرم برداری روی \({{\mathbb{R}}^{n}}\) باشد و $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$. در اینصورت نرم طبیعی متناظر با این نرم برداری بهصورت زیر تعریف میشود:
\[\left\| A \right\|=\underset{\left\| x \right\|=1}{\mathop{\max }}\,\left\| Ax \right\|.\]
قضیه 13. اگر \(\left\| \,\cdot \, \right\|\) یک نرم برداری روی \({{\mathbb{R}}^{n}}\) باشد و $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$، آنگاه:
\[~\left\| A \right\|=\underset{x\ne \,0}{\mathop{\max }}\,\frac{\left\| Ax \right\|}{\left\| x \right\|}.\]
اگر $I$ ماتریس همانی باشد، آنگاه برای هر نرم طبیعی، داریم \(\left\| I \right\|=1\) .
لم 3. اگر $Q$ یک ماتریس متعامد باشد، آنگاه برای هر نرم طبیعی، داریم \(\left\| Q \right\|= 1\) .
قضیه 14. فرض کنید $A\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$. اگر \({{\left\| \,\cdot \, \right\|}_{2}}\)، نرم طبیعی تولیدشده توسط نرم برداری اقلیدسی باشد، آنگاه \[{{\left\| A \right\|}_{2}}\,=\sqrt{\rho ({{A}^{T}}A)}\]
تعریف 29. نرم فروبنیوس هر ماتریس $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$، بهصورت زیر تعریف میشود:
\[{{\left\| A \right\|}_{F}}=\sqrt{\sum\limits_{i=1}^{n}{\sum\limits_{j=1}^{n}{a_{ij}^{2}}}}\,=\sqrt{\textrm{trace}({{A}^{T}}A)}.\]
فرض کنید $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$. ماتریس$\,B={{A}^{T}}A\,$را در نظر بگیرید. این ماتریس نیمهمعین مثبت است؛ زیرا اولاً متقارن است و ثانیاً برای هر بردار $0\ne x\in {{\mathbb{R}}^{n}}$ داریم
${{x}^{T}}Bx={{x}^{T}}{{A}^{T}}Ax={{(Ax)}^{T}}Ax=\left\| Ax \right\|_{2}^{2}\ge 0;$
بنابراین مقادیر ویژهی آن نامنفیاند.
تعریف 30. فرض کنید ${{\lambda }_{1}}\ge {{\lambda }_{2}}\ge \,\,...\,\,\ge {{\lambda }_{n}}\ge 0$ مقادیر ویژهی$B={{A}^{T}}A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}$ باشند. قرار میدهیم
${{\sigma }_{i}}=\sqrt{{{\lambda }_{i}}},\,\,\,\,\,\,\,i=1,\,\,2,\,\,...,\,\,n.$
در اینصورت به ${{\sigma }_{i}}$ها مقادیر تکین ماتریس $A$ گوییم.
تعریف 31. برای ماتریس نامنفرد $A$، عدد شرطی متناظر با نرم طبیعی را با $\textrm{cond}(A)$ نشان داده و بهصورت زیر تعریف میکنیم:
\[\textrm{cond}(A)=\left\| A \right\|\left\| {{A}^{-1}} \right\|=\frac{{{\sigma }_{max}}(A)}{ {{\sigma }_{min}}(A) }.\]که در آن $\sigma_{max}(A)$ و $\sigma_{min}(A)$ ، بهترتیب بزرگترین و کوچکترین مقدار تکین $A$ هستند.قضیه 15. عدد شرطی یک ماتریس نامنفرد، حداقل یک است.
تعریف 32. اگر\(\textrm{cond}(A)\gg 1\,\) ماتریس $A$ را بدوضع گوییم.
قضیه 16. تجزیهی مقدار تکین. فرض کنید $A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}\,$. در اینصورت
الف) ماتریسهای متعامدی چون$\,U\in {{\mathbb{R}}^{m\times m}}$و$\,V\in {{\mathbb{R}}^{n\times n}}$وجود دارند بهطوریکه \({{U}^{T}}AV=\text{ }\!\!\Sigma\!\!\text{ }\,\) که در آن $\,\text{ }\!\!\Sigma\!\!\text{ }\,$ یک ماتریس متعلق به ${{\mathbb{R}}^{m\times n}}$ بهصورت زیر است $$\text{ }\Sigma \text{ }=\left( \begin{matrix} D & 0 \\ 0 & 0 \\\end{matrix} \right),D=\textrm{diag}_r ({{\sigma }_{1}},{{\sigma }_{2}},...,{{\sigma }_{r}}),{{\sigma }_{1}}\ge{{\sigma }_{2}}\ge ...\ge {{\sigma }_{r}}> 0$$ در اینجا،${{\sigma }_{1}}\,$،${{\sigma }_{2}}\,$، ... و${{\sigma }_{r}}\,$، مقادیر تکین ناصفر ماتریس $A$ هستند و $r$، رتبهی ماتریس $A$ است. تجزیهی ماتریس $A$ بهصورت\[A=U\,\text{ }\!\!\Sigma\!\!\text{ }\,{{V}^{T}}\] را تجزیهی مقدار تکین ماتریس $A$ گوییم.
ب) مقادیر تکین ناصفر${{A}^{T}}$ نیز دقیقاً اعداد${{\sigma }_{1}}\,$،${{\sigma }_{2}}\,$، ... و${{\sigma }_{r}}\,$ هستند.
مثال. تجزیهی مقدار تکین ماتریس
$A=\left( \begin{matrix}1 \\ 0 \\1 \\\end{matrix}\,\,\,\,\,\,\begin{matrix} 1 \\1\\ 0\\\end{matrix} \right),$
بهصورت
\[V=\left( \begin{matrix} \tfrac{\sqrt{2}}{2} & \tfrac{\sqrt{2}}{2} \\ \tfrac{\sqrt{2}}{2} & \tfrac{\sqrt{2}}{2} \\\end{matrix} \right),\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\text{ }\!\!\Sigma\!\!\text{ }=\left( \begin{matrix} \sqrt{3} \\ 0 \\ 0 \\\end{matrix}\,\,\,\,\,\begin{matrix} 0 \\ 1 \\ 0 \\\end{matrix} \right),\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,\,U=\left( \begin{matrix} \tfrac{\sqrt{6}}{3} & 0 & \,\tfrac{\sqrt{3}}{3} \\ \tfrac{\sqrt{6}}{6} & -\tfrac{\sqrt{2}}{2} & -\tfrac{\sqrt{3}}{3} \\\tfrac{\sqrt{6}}{6} & \,\,\tfrac{\sqrt{2}}{2} & -\tfrac{\sqrt{3}}{3}\\\end{matrix} \right),\]
است. در اینصورت $U$ و $V$ متعامدند و\(A=U\,\text{ }\!\!\Sigma\!\!\text{ }\,{{V}^{T}}\).
نتیجه. فرض کنید$A\in {{\mathbb{R}}^{m\times n}}\,$ و\(A=U\,\text{ }\!\!\Sigma\!\!\text{ }\,{{V}^{T}}\)، تجزیهی مقدار تکین ماتریس $A$ باشد. در اینصورت
الف) ستونهای $U$، بردارهای ویژهی ماتریس${{A}^{T}}A\,$ متناظر با مقادیر ویژهی ${{\lambda }_{1}}\,={{\sigma }_{1}}^{2}$،${{\lambda }_{2}}\,={{\sigma }_{2}}^{2}$، ... ،${{\lambda }_{r}}\,={{\sigma }_{r}}^{2}$،${{\lambda }_{r+1}}\,=0\,$، ... و${{\lambda }_{m}}\,=0\,$ است.
ب) ستونهای $V$، بردارهای ویژهی ماتریس${{A}^{T}}A\,$ متناظر با مقادیر ویژهی ${{\lambda }_{1}}\,={{\sigma }_{1}}^{2}$،${{\lambda }_{2}}\,={{\sigma }_{2}}^{2}$، ... ،${{\lambda }_{r}}\,={{\sigma }_{r}}^{2}$،${{\lambda }_{r+1}}\,=0\,$، ... و${{\lambda }_{n}}\,=0\,$ است.
ج) مجموعهی بردارهای \(\left\{ {{u}_{1}},\,\,{{u}_{2}},\,\,...,\,\,{{u}_{r}} \right\}\)، یک پایهی یکامتعامد برای فضای برد $A$ است.
د) مجموعهی بردارهای \(\left\{ {{v}_{r+1}},\,\,{{v}_{r+2}},\,\,...,\,\,{{v}_{n}} \right\}\)، یک پایهی یکامتعامد برای فضای پوچ $A$ است.
هـ)\(\left\| A \right\|_{F}^{2}=\sum\nolimits_{i=1}^{r}{{{\sigma }_{i}}^{2}}\).
با تشکر از شما بابت مطالب مفیدتون.